hassan ( تحصیلات : فوق دیپلم ، 19 ساله )

با عرض سلام وحسته نباشید
من دانشجوی ترم 2 برق هستم یه مشکلی که با بابام دارم اینکه همه را تو سره من میزنه و مثلا اگه شاگردش سرکار خوب کار کنه به من میگه میبینی نصف تو اما عمرا تو بتونی مثه این کار کنی بیشتر موقعها به خاطر اینکه بحثی پیش نیاد با خنده ردش میکنم ولی بعضی موقعه ها نمیتونم بهش میگم من یه دانشجوام 4روز در هفته میرم دانشگاه چه جوری کار کنم چیکار کنم که تو یه بار از ما تعریف کنی و بقیش به بحث جنجالی کشیده میشه و باعث میشه من بلند شم از خونه برم بیرون و برای اروم کردن خودم به سیگار پناه میارم چون کسی ندارم باهاش صحبت کنم یه مورد دیگه من یه داداش دارم 7 8 سالی از خودم بزرگتره 3ترم رفت دانشگاه و انصراف داد الان زندگی داره کار میکنه من هر طوری که میخام برم دانشگاه به من میگه داداشتم همنطوری میرفت دانشگاه هیچی نشد تو هم هیچی نمیشی بعضی موقع ها به خودم میگم برم دانشگاه انصراف بدم برم سربازی و برگردم یه شغلی برا خودم درست کنم ولی دوس دارم حداقل موقعی که میرم سرکار مهندس باشم.
خدا خودش شاهده من خیلی احترامش دارم چون وظیفه خودم میدونم هرکاری بهم میگه چه صبح چه شب چه کار داشته باشم اگه کاری داشته باشه براش انجام میدم بازم من قبول نداره شما بگین من چیکار کنم بهم اعتماد کنه قبولم داشته باشه.
ببخشید طولانی شد منتظر جوابتون هسنم


مشاور (سیدحبیب الله احمدی)

باسلام. احساس ناکامی شما در رابطه با پدرتان قابل درک است. زیرا به هرحال، رابطه ی شما با ایشان، رابطه ی بسیار مهمی است که به هیچ وجه هم امکان فرار از آن وجود ندارد. برای حل این تعارض، ناگزیر هستید که دو گام را انجام دهید، اگر گام اول موثر واقع نشود، گام دوم حتماً‌ عملی و ممکن خواهد بود. گام اول، این است که ابراز ناراحتی خودتان از این برخورد پدرتان را صرفاً‌ موکول نکنید به مواقعی که عصبانی هستید. در ارتباطات بین فردی نزدیک، بهترین راه حل تعارضات این است که در یک جو آرام و منطقی، انتظارات طرفین از یکدیگر بیان شود و هریک به صورت خیلی مودبانه اما صریح، به طرف مقابل بگوید که از کدام رفتار او ناراحت است و به چه دلیل. بهترین موقع برای بیان ابراز ناراحتیتان موقعی است که هم شما و هم پدرتان در شرایط خلقی مناسبی قرار دارید. مثلاً فرض کنید که می خواهید در مورد ازدواج با پدرتان صحبت کنید؛ چه موقعیتی را انتخاب می کنید؟! مطمئناً‌ یک موقعیتی را انتخاب می نمایید که پدرتان در شرایط خلقی خوبی باشد و با اعصاب آرام و روی خوش به صحبت های شما گوش دهد. در مورد اختلافات بین فردی هم بهترین حالت، این است که همین کار را انجام دهید. یعنی در یک موقعیت مناسب، ناراحتی ها و دغدغه های خود را با پدرتان در میان بگذارید. برای این کار لازم است که به نوعی صحبت کنید که باعث جبهه گیری و حالت دفاعی در پدرتان نشود. بدین منظور بهتر است که اول کمی در این مورد توضیح دهید که موضع او و انتظارات او از خودتان را درک می کنید و می دانید که او صلاح شما را می خواهد و ... سپس پس از اینکه کمی از موضع او صحبت کردید و از نقاط مثبت او تعریف کردید (به شکل واقع بینانه، و نه چاپلوسانه)، به بیان احساسات خودتان بپردازید. سعی کنید فقط با اشاره به خودتان صحبت کنید و انگشت اتهام را به سمت پدرتان نگیرید. مثلاً به او بگویید که «من واقعاً احساس تحقیر شدن پیدا می کنم وقتی که من را با دیگران مقایسه می کنید ... می دانم که شما این قصد را ندارید ولی من این احساس را پیدا می کنم ... می خواستم این موضوع را با شما در میان بگذارم چون احتمال دادم که شما احتمالاً نمی داستید که این صحبت هایتان در من این احساس را ایجاد می کند». این یک مثال عینی از یک انتقاد سازنده و تأثیر گذار بود. اما در بسیاری از موارد،‌ حتی اگر شما بهترین روانشناس و مشاور دنیا هم باشید و از بهترین و موثرترین شیوه های ارتباطی هم استفاده کنید، بازهم ممکن است که نتوانید تغییری در شیوه ی برخورد نامناسب فردی دیگر ایجاد نمایید. در چنین مواردی، بهتر است که طرف مقابل را همانطور که هست بپذیرید. یعنی این را بپذیرید که واقعاً بعضی از رفتارهای او تحت تأثیر شخصیت شکل گرفته ی او است. شاید او واقعاً قصد آزار و اذیت شما را ندارد ولی شخصیت او به گونه ای است که خواه ناخواه، این رفتارها از او سر می زند و این به هیچ وجه، ربطی به ناشایستگی شما یا نقصی در شخصیت و رفتار شما ندارد. با این نگرش، خیلی بهتر می توانید رفتارهای نامناسب اطرافیانتان را تحمل کنید. همچنین به این نکته توجه داشته باشید که شما در سنی هستید که باید کم کم زندگی و تصمیم گیری مستقلی داشته باشید. شما در حال حاضر، نباید احساس شایستگی خود را به این بدانید که پدرتان صددرصد، انتخاب های شما را تأیید کند. شما الان به تدریج دارید وارد دوره ی بزرگسالی می شوید، بنابراین به عنوان یک بزرگسال مستقل (به لحاظ شخصیتی) مطمئناً بعضی از جهت گیری ها و نگرش های شما با والدینتان یا دیگر افراد مهم زندگیتان متفاوت است و این تفاوت ها لزوماً دلیل اشتباه بودن نگرش شما نیست و حتی اگر آن ها بعضی از جهت گیری ها یا تصمیم های درست و منطقی شما را تأیید نکنند، نشانگر عدم کفایت و شایستگی شما نخواهد بود.